شهادت حضرت رقیه بنت الحسین(علیه السلام)تسلیت باد
بیا وببین دختر تو
چه شبها که خوابش نبرده
چه شبها که جای ستاره
فقط زخم خورد را شمرده……..
یا رقیه بنت الحسین(سلام الله علیها)مددی
بیا وببین دختر تو
چه شبها که خوابش نبرده
چه شبها که جای ستاره
فقط زخم خورد را شمرده……..
یا رقیه بنت الحسین(سلام الله علیها)مددی
شناسنامه
نام: احمد
لقب: شاهچراغ، سیدالسادات
کنیه: ابوعبدالله
پدر: امام موسی کاظم علیه السلام
مادر: امّ احمد
تاریخ ولادت: نامشخص
تاریخ شهادت: بین سالهای 203 تا 218 هجری قمری
قاتل: قتلغ خان(حاکم شیراز) به فرمان مأمون عباسی
محل دفن: شیراز
ولادت
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه چراغ سلام الله علیه مشخص نیست. اخیراً در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی «شاه چراغ» تعیین شود.
پدر و مادر
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است.
مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است.
ایشان داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنان در نزد آن حضرت بودند و حضرت اسرار خود را به وی می گفتند و امانتشان را نزد وی به ودیعه می گذاشتند.
بیعت با علی بن موسی الرضا علیه السلام
چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
سفر به ایران
شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمد بن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
سفر به شیراز
در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون) دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند.
لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید که ولیعهد(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(س) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.
شهادت
حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت.
هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
#امین_ولایت
یا صاحب الزمان(عج)
معلم حضور وغیاب میکند
و شما مثل همیشه (غ) می خورید
♥بیا♥
سالروز شهادت حضرت حمزه سيد الشهداء (علیه السلام) ، در جنگ احد (3 قمری)
حمزه بن ابوالمطلب، عموى پيامبر گرامى اسلام بود، دو سال پيش از ولادت
رسول خدا (صلی علیه واله وسلم) ديده به جهان گشود. در ميان جوانان قريش در دلاورى و
بزرگوارى برجسته و در آزادانديشى، آزادمنشى و ستم ستيزى سرآمد بود.
سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.
آن آزادمرد، حتى پيش از پذيرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى
مشركان حمايت مىكرد، گرويدن وى به اسلام موجب سربلندى دين خدا شد; زيرا
پس از آن مسلمانان از انزوا بيرون آمدند و قريش با درك پشتيبانى توانا
و استوار حمزه از پيامبر اكرم(صلی علیه واله وسلم) از آزارهاى خود كاستند و رفتارشان با
رسول خدا و مسلمانان ملايمتر شد. حمزه (علیه السلام) همراه ديگر مسلمانان به مدينه
(صلی علیه واله وسلم) به مسائل دفاعى حكومت نوبنياد خود اهتمام خاصى داشتند. ايشان با
تشكيل گروههاى رزمى درصدد برآمدند امنيت مدينه را تامين كرده، مسلمانان
را براى رويارويى با دشمنان آماده سازند.
بر اين اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستين گروه گشتى رزمى را به فرماندهى
حضرت حمزه (علیهالسلام)، اعزام نمودند. گرچه اين رويارويى بدون درگيرى پايان
يافت ولى نشانهاى از اقتدار سپاه اندك اسلام در برابر كاروان بزرگ
مشركان بود. رسول گرامى اسلام در ربيع الاول سال دوم هجرت غزوه «ابواء»
را تدارك ديد و درجمادىالاولى غزوه «ذات العشيره» را به قصد تعقيب
كاروان قريش سازماندهى كرد. در اين دو غزوه نيز پرچمدار سپاه اسلام،
حضرت حمزه بود.
آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت. اين نبرد با امدادهاى
الهى و دلاورىهاى بى مانند اميرمومنان على (علیه السلام) و سلحشورى حمزه، با
پيروزى قاطع سپاه اسلام به پايان رسيد. در اين پيكار تنى چند از سران
كفر به دست تواناى حضرت حمزه به هلاكت رسيده يا به اسارت درآمدند.
سيدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب در غزوه «بنى قينقاع» پرچمدار سپاه اسلام
بود. يهوديان بنى قينقاع نخستين گروه يهود بودند كه با اسلام اعلام جنگ
را از مدينه تبعيد نمود و اموالشان را مصادره كرد.
يك سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشركانى كه براى
انتقامگيرىاز مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدينه آمده بودند آغاز
گرديد. حمزه و برخى ديگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهرى
بودند، حمزه به رسول خدا عرض كرد: «سوگند به آن كه قرآن را بر تو
فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگر آنكه بيرون مدينه با شمشير
خود بر دشمن بتازم!» حضرت حمزه از معدود قهرمانانى بود كه در جنگ، نشان
بر خود مىنهاد و بدين وسيله خود را به دوست و دشمن معرفىمىكرد. او
نمونهاى از شجاعت و دليرى در ميدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف
دشمن مىرساند و با دشمن درگير مىشد، از قدرت بازوى برجستهاى بهرهمند
بود. در احد با دو شمشير پيش رسول خدا مىجنگيد و مىگفت: «من شير خدا
هستم!»
شهادت:
در احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع
مىكرد و توانست سى مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. ولی کینه دیرینه هند
همسر ابوسفیان که پدر و برادر خود را در جنگ بدر بدست جنگجوی حمزه بن
عبدالمطلب از دست داده بود، او را واداشت که غلام حبشی خود، «وحشى» را
در صورت به شهادت رساندن حمزه، وعده آزادی و رهایی از بردگی دهد. و
بدینگونه حین جنگ حضرت حمزه بن عبدالمطلب با زوبین غلام که در كمين آن
سردار دلاور بود، مورد نشان قرار گرفته شد و آن بزرگوار پس از عمرى جهاد
در راه خدا و يارى پيامبر گرامى به ملكوت اعلى پيوست و آن سردار رشيد،
شهيد شاهد بارگاه الهى شد. رسول خدا (صلی علیه واله وسلم) در منزلت او فرمود: «سالار
شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است» قبر مطهر حمزه سيد الشهدا در
قبرستان احد (محل واقعه جنگ احد) در مدينه منوره واقع شده و مزار آن
سردار شهيد و ديگر شهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهى و
السلام عليك يا خير الشهداء السلام عليك يا اسد الله و رسوله»
منبع:خبرگزاری جمهوری اسلامی
حضرت عبدالعظيم حسنى (عليهالسلام)
در چهارم ربيع الثانى سال 172 هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود.
ايشان فرزند عبدالله بن علي،از نوادگان امام حسن مجتبى (عليهالسلام) است كه
نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت ميرسد
عبدالعظيم از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين
(عليهمالسلام) و نيز از چهرههاى بسيار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بيت
عصمت و طهارت(عليهمالسلام) به شمار ميرفت. دوران وى گرچه عصر حاكميت
عباسيان و ايجاد خفقان و سختگيرى نسبت به شيعيان بود, ولى مدافعان دين
و حافظان مكتب كه روايات امامان را ثبت و نقل ميكردند نقش عمدهاى در
پاسدارى و صيانت از فرهنگ والاى اهل بيت (عليهمالسلام) داشتند و اين
بزرگوار يكى از سنگربانان عقيده تابناك تشيع محسوب ميشد كه در حفظ و
انتشار سخنان ائمه اطهار (عليهمالسلام) سخت كوشا بود. ستايشهاى فراوان
ائمه (عليهمالسلام) از وي, نشان دهندهى شخصيت والاى علمى و معنوى وى
ميباشد.
« شيخ محمد شريف رازي» پيرامون ادب حضرت عبدالعظيم (عليهالسلام) نسبت به
ساحت ائمه معصومين (عليهمالسلام) چنين مينويسد: « رفتار و عادت كريمانه
حضرت عبدالعظيم(عليهالسلام) اين بود كه هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد
يا امام هادي(عليهاالسلام) ميشد با كمال ادب و خضوع و غايت حيا و تواضع
در حاليكه دستهاى خود را از ردا بيرون آورده بود،با كمال ادب به محضر
آن امام سلام ميكرد و امام پس از جواب سلام، او را نزديك خود ميخواند و
در كنار خويش مينشاند؛ به حدّى كه زانوى مباركش به زانوى مبارك امام
ميچسبيد و امام كاملاً از احوال او سؤال ميكرد كه اين موجب غبطه ديگران
ميشد.
شيخ صدوق «رحمت الله عليه» در كتاب « كمالالدين» مينويسد: وقتى كه حضرت
عبدالعظيم (عليهالسلام) خدمت امام هادي(عليهالسلام) مشرف شد و عقايد خود
را اظهار نمود،امام فرمودند: تو از دوستان حقيقى ما هستي
مؤلف كتاب «جنة النعيم» ميگويد: شخصى به نام ابا حماد رازى ـ از شيعيان
و مواليان شهر رى ـ با وجود مشكلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام
زمانش حضرت على النقى (عليهالسلام) رسيد و مسائلى را پرسيد. امام ضمن
پاسخ به مسائل او فرمود:« اى ابا حماد! هر گاه مشكلى از امور دينى
برايت پيش آمد،جواب مشكل خود را از عبدالعظيم حسنى بخواه و سلام مرا به
او برسان
در فضيلت زيارت مرقد حضرت عبدالعظيم حسني(عليهالسلام) به اين روايت
بسنده ميكنيم: مردى از اهل ري، خدمت امام هادي(عليهالسلام) رسيد.امام از
او پرسيدند،كجا بودي؟ گفت به زيارت سيدالشهدا(عليهالسلام) رفته
بودم. حضرت فرمودند:
بدانكه اگر قبر عبدالعظيم حسني(عليهالسلام) را زيارت كنى گويا حسين بن
علي(عليهالسلام) را زيارت كردهاي…
امام رضا(عليهالسلام)خطاب به حضرت عبدالعظيم حسنى چنين فرمودند:
« اى عبدالعظيم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو كه شيطان را
به خودشان راه ندهند. آنان را به راستگويى و امانت دارى و سكوت و ترك
مجادله در كارهاى بيهوده و ديدار و توجه به يكديگر سفارش كن،چرا كه
اينها مايه نزديك شدن به من است».
(منبع:)www.forum.takyakhanah.com